اللهم عجل الولیک الفرج
ثبت شده در ستاد ساماندهی پایگاه های ایران

اکثر ما تلاش می‌کنیم که یک یا دو کار را خیلی خوب یاد بگیریم—چیزهایی که به کار مربوط می‌شوند یا یک یا دو سرگرمی و کار تفریحی. اما بااینکه خیلی مهم است درمورد چیزهایی که برایمان مهم هستند اطلاعات عمیق و کامل به دست آوریم، به همان اندازه مهم است که درک کلی خود از دنیا را هم بالا ببریم.

خیلی افراد تصور می‌کنند که یادگیری فقط به خاطر نفس یادگیری برای بچه‌های مدرسه‌ای است. چیزهایی که در زندگی آنها تاثیر مستقیم نداشته‌ باشند به نظرشان پیش پا افتاده می‌رسد. آنها تصور می‌کنند که برای یاد گرفتن این مطالب وقت نیست و کارهای مهمتری برای انجام دادن دارند.

اما دلایل زیادی وجود دارد که ثابت می‌کند یاد گرفتن یک مطلب جدید در روز بسیار مفید است اما بهترین دلیل آن هیچ ارتباطی با عملی بودن آن مطالب ندارد—ما موجوداتی علم‌آموز هستیم و یادگیری بخشی از انسان بودن ما است و زندگیمان را ارزشمند می‌کند. در زیر به فواید دیگر آن اشاره می‌کنیم:

• یادگیری موضوعات مختلف دیدگاه ما را در زمینه‌های تخصصی روزانه تقویت می‌کند.
• یادگیری به ما کمک می کند با موقعیت‌های جدید راحت‌تر و آماده‌تر خودمان را تطبیق دهیم.
• داشتن دانش گسترده در موضوعات مختلف با کمک به ما برای خلاقانه اندیشیدن و فراهم کردن الگو، ابتکار و نوآوری را در ما تقویت می‌کند.
• یادگیری شخصیت ما را عمیق‌تر می‌کند و باعث می‌شود در نظر اطرافیانمان الهام‌بخش‌تر باشیم.
• یادگیری اعتمادبه‌نفس ما را افزایش می‌دهد.
• یادگیری درکی از فرایندهای تاریخی، اجتماعی و طبیعی در اختیار ما قرار می دهد که موجب تاثیر گذاردن بر زندگی‌های ما می‌شود.
• یادگیری زندگی ما را ارزشمند‌تر می‌کند.

آیا آرزو دارید وقتی دوستانتان از شما می‌پرسند، "امروز چه یاد گرفتی؟" پاسخی به جز "هیچ چیز" برای آنها داشته باشید؟ در این مقاله ایده‌هایی برایتان آورده‌ایم که کمکتان می‌کند هر روز یک چیز تازه یاد بگیرید.

مراحل


1. از اینترنت استفاده کنید.
از موتورهای جستجو (مثل گوگل، یاهو و MSN) استفاده کرده و چیزی که همیشه دوست داشتید درمورد آن اطلاعات داشته باشید را در آن تایپ کنید. می‌تواند هر چیزی باشد، از تاریخچه یک بازی تا فرایند بسته‌بندی خوراکی موردعلاقه‌تان.

2. یک کتاب مثل لغت‌نامه یا دایره‌المعارف بردارید.
یک صفحه را به طور تصادفی باز کنید و اولین کلمه یا مقاله‌ای که می‌بینید را مطالعه کنید.

3. با یکی از آشنایان صحبت کنید.
معلم، دوست، اقوام یا حتی والدینتان. از آنها بخواهید درمورد یکی از تجربیاتشان با شما صحبت کنند.

4. با یک غریبه حرف بزنید.
وقتی بعنوان توریست به یک کشور خارجی می‌روید، مردم آنجا می‌توانند محل‌های دیدنی را به شما نشان دهند.

5. طی کلاس/سخنرانی/تمرین خوب دقت کنید.
مطمئناً چیز جدیدی یاد خواهید گرفت.

6. برنامه‌های آموزشی تلویزیون را تماشا کنید.
کانال National Geography ، Animal Planet، شبکه خبری موردعلاقه‌تان و از این قبیل. تلویزیون می‌تواند منبع اطلاعاتی بسیار خوبی باشد. فرصت‌های زیادی برای یادگیری درمورد موضوعاتی که دانش ناقصی درمورد آن داشتید، از طریق آن میسر می‌شود.

7. مطالعه کنید. مهم نیست که چه چیزی فقط مطالعه داشته باشید.
روزنامه، لیست مواد  و ترکیبات روی موادغذایی، بیلبوردها و علائم و نشانه‌های خیابانی، مجلات و از این قبیل. خواندن روزنامه کمکتان می‌کند بفهمید در جهان چه اتفاقاتی می‌افتد. مجلات معمولاً حاوی اطلاعات مختلف درمورد موضوعات مختلف هستند.

8. از سایت WikiPedia استفاده کنید.
مقالات مختلف آن درمورد موضوعات متفاوت را مطالعه کنید.

نکات

• وقت گذاشتن برای خودتان و فکر کردن و فهمیدن اینکه که هستید، راه خوبی برای یاد گرفتن چیزهای جدید است!
• هر چیزی که یاد می‌گیرید را جایی یادداشت کنید تا هیچوقت آن را فراموش نکنید. این اطلاعات را می‌توانید در یک فایل کامپیوتری تایپ کرده و یا در یک دفترچه یادداشت کنید. باید بفهمید که کیفیت دنیای شما توانایی شما برای فرق گذاشتن است. پس متوجه تفاوت‌ها شوید و آنها را یادداشت کنید.
• اگر تصور می‌کنید یاد گرفتن کار کسالت‌باری است، سعی کنید کتاب‌های مفرح‌تر با زمینه علمی بخوانید.

هشدارها

• هیچوقت تصور نکنید که برای یاد گرفتن پیر شده‌اید. وقتی فکر کنید برای یاد گرفتن پیر هستید، خیلی زودتر پیر خواهید شد!

چیزهایی که ممکن است نیاز داشته باشید

• یک منبع اطلاعاتی
• مداد، خودکار، ماژیک شبرنگ و از این قبیل
• کاغد و دفتر




ارسال توسط مصطفی

سلام دوستان اگه کسی مایله برای این وبلاگ مطلب ارسال کنه میتونه با

نام کاربری:omome@danash@danash

و رمز عبور:123456

وارد بشه و فعالیت کنه ممنون...




تاریخ: شنبه 20 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مصطفی

یه بازاریابِ جارو برقی درِ یه خونه ای رو میزنه،
و تا خانمِ خونه در رو باز میکنه قبل از اینکه حرفی زده بشه،
بازاریاب میپره تو خونه و یه کیسه کود گاوی رو روی فرش خالی میکنه و میگه:
اگه من قادر به جمع کردن و تمیز کردنِ همه ی اینها با این
جاروبرقی قدرتمند نباشم حاضرم که تمامِ این گُـــه ها رو بخورم!
خانوم میگه: سُــسِ سفید میخوای یا قرمز؟
بازاریاب: چــــرا؟
خانوم: چند وقته برقِ خونه مون قطعه ..!




تاریخ: شنبه 20 اسفند 1390برچسب:,
ارسال توسط مصطفی

افرادی که در این سایت عضو شوند در ایمل خود فیلترشکن

دریافت می کنند که سرعت آن به اندازه وی پی ان می باشد

و خوبی آن این است که هیچگاه تموم نمی شودو از دو سرور آمریکا و انگلیس

می باشد و کار کردن با آن بسیار ساده می باشد پس همین حالا ثبت نام کنید

تا هم دارای فیلتر شکن شوید وهم از مطالب استفاده نماید...

 

برای دانلود لینک تست و

 عضویت روی ادامه مطلب کلیک کنین...



ادامه مطلب...
ارسال توسط مصطفی

چرا مردها نباید مشاور ازدواج باشند؟

مشاور عزیز
امیدوارم بتوانید به من کمک کنید. چند روز پیش من از خانه خارج شدم تا به سر کارم بروم. هنوز از خانه دور نشده بودم که ماشینم خراب شد و مجبور شدم تا خانه پیاده برگردم. وقتی وارد خانه شدم نتوانستم آنچه را می بینم باور کنم. دختر همسایه توی بغل شوهرم بود!
من 32 ساله هستم، شوهرم 34 ساله است و دختر همسایه فقط 19 سال دارد. ما 10 سال است که ازدواج کرده ایم. شوهرم اعتراف کرد که از شش ماه پیش با دختر همسایه رابطه دارد.
مشاور عزیز. من نگران و دل شکسته هستم و شدیداً به کمک شما نیاز دارم. لطفاً به من کمک کنید.
ارادتمند، شیلا


پاسخ مشاور:
شیلای عزیز
من درد شما را می فهمم. خراب شدن ماشین مشکل بزرگی است. با توجه به آنچه که توضیح دادی، احتمال می دهم مشکل از موتور باشد. لوله های بنزین را چک کن که آشغال تویشان گیر نکرده باشد. اگر تمیز هستند، شاید پمپ بنزین اشکال پیدا کرده باشد. اگر آن هم نبود باید انژکتور را چک کنی. امیدوارم توانسته باشم به تو کمک کنم.
ارادتمند، مشاور
 




ارسال توسط مصطفی

یک روز مردی در حال عبور از خیابان کودکی را مشغول جابجایی بسته ای دید که از خود کودک بزرگتر بود،
پس به نزدیکش رفت و گفت: عزیزم بگذار تا کمکت کنم.
مرد وقتی خواست بسته را بردارد دید که حتی حملش برای او مشکل است چه برسد به این بچّه.
کمی که رفتند مرد از کودک پرسید چرا این بسته را حمل می کند؟
کودک در پاسخ گفت: که پدرش از او خواسته است.
مرد پرسید: چرا پدرت خودش این کار را انجام نداد؟ مگر نمی دانست که حمل این بسته برایت چقدر سخت است؟
کودک جواب داد: اتفاقا مادرم هم همین حرف را به پدرم زد ولی او گفت:
"خانم بالاخره یه خری پیدا می شه به این بچّه کمک کنه دیگه!"




ارسال توسط مصطفی